صد گونه زحمت داده ام صد گونه رحمت کرده ای
دیدی ز من صد غفلت و ... صدها محبت کرده ای
در من تو میجوشی نه من. وین می تو مینوشی نه من
چون شکرت ای ساقی کنم .از بس کرامت کرده ای
هر جا که افتادم ز پا . نا گه ترا کردم صدا
تا ازم از نا بخردی . چون کودکان چوبم زدی
دریای رحمت بود اگر . گاهی عقوبت کرده ای
من چیستم من کیستم . این عاریت من نیستم
من هیچم ای بود ابد . با من مروت کرده ای
من در قفس دل در هوس . ای با من اندر هر نفس
خاری از این گلزار را . مشمول عزت کرده ای
بال و پرم را باز ده .در من مرا پرواز ده
طبع هما را ای که خود . سلطان همت کردهای
دیدی بجز او هر چه را .ای دیده غفلت کرده ای
نظرات شما عزیزان: